محل تبلیغات شما

به نام حق

اول خیار را لمس کردم،هیچ چیزی جز سفتی حس نکردم!بعد بوییدم،بوی نوزادی برادر کوچکم را می داد!سپس ان را چشیدم،می دانستم مزه خیار است اما برای من مزه شگفتی می داد؛کمی مکث کردم،با خودم گفتم:(شگفتی دقیقا چه مزه ای است؟ اصلا چرا کلمه شگفتی به ذهنم رسید؟).هر چه فکر کردم به جواب نمی رسیدم. با خودم گفتم(کافی است)؛بعد از چند ثانیه ای فهمیدم که نه بوییدن نه چشیدن و نه لمس کردن برای من خاطره ای به یاد نمی اورد!.همش یه مشت سوال الکی و احمقانه!،رفتم سراغ خوردن،تا ان را خوردم به یاد دایی پدرم افتادم. او یک باغچه در حیاط خانه خود داشت و به جز خیار سبز میوه ی دیگری نمی کاشت! او هم مثل من به خیار علاقه خاصی داشت. دایی پدرم به من و برادرم یک چیز گفته بود :او گفت(که اگر خیار را نگاه کنی چیزی به جز زیبایی نمی بینی،اگر ان را بو کنی بوی عطر می دهد، اگر ان را بچشی یاد غذا های مادرت می افتی و اگر ان را بخوری به یاد خاطره خوبی میفتی.

هر وقت خیاری از باغچه دایی پدرم می خورم یاد همه ی چیز هایی که گفت می افتم. پس قدر کسانی را بدانید که در افتاب گرم تابستان کار می کنند تا کشور به سطح بالایی در جهان برسد اما کسانی هستند که نه تنها خیار شیمیایی بلکه دیگر میوه های شیمیایی را به صورت قاچاق وارد کشور می کنند و به فکر حال مردم و ملت نیستند.

مهدی یار نی دانی |‌ بهمن ۹۸

کلاس دوازدهم | توحید پسران

زیبایی در قفس | اثری از سید سهیل حسینی بیدار

خیار |‌ مهدی یار نی دانی

شعر ای یار وفادار | از محمد حسین غیاثی

خیار ,ان ,یاد ,نمی ,شگفتی ,مزه ,ان را ,به یاد ,دایی پدرم ,یار نی ,به جز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انواع اسلحه هولاسو [یا] هــــولاســــــــــو (مرصاد) پرستار تنها