محل تبلیغات شما

اوایل بهار بود و عطش ماجرا جویی مرا به بیرون کشید, ولی نه هر بیرونی, تشنه زیبایی بودم که بهار به من هدیه کرد, آن بیرون سبز

شکوفه ها شعر زیبایی میخواندند و نوازش دستان خورشید, شعر آن ها را زیبا تر نمود. کمی قدم زدم که ناگهان سکوتی را حس کردم. یخ زمستان همچو بچه ای که به دامن مادرش چنگ می زد, گل را گرفته بود. ابر نیز مانند روسری زیبایی خورشید را پنهان کرده بود, آن گل یخ زده همراهی نداشت, ناگهان خورشید روسری خود را باز و گل را نوازش کرد. یخ ها نور خورشید را, همچو آتشفشانی که فوران کرده است, پخش کرد.

آن گل آغوش خود را باز کرد و چشمان من را نوازش کرد, نور شعر آن در تاریکی صداها غوغا بپا کرد, آن گل بی همراه, در تنهایی می درخشید و من با خود فکر کردم که چگونه چنین نمایش زیبایی تماشاگر ندارد؟
آهنگ زیبایی شعرش سکوت سرد را شکست.

سید سهیل حسینــــی بیدار | آذر 1398

زیبایی در قفس | اثری از سید سهیل حسینی بیدار

خیار |‌ مهدی یار نی دانی

شعر ای یار وفادار | از محمد حسین غیاثی

زیبایی ,گل ,خورشید ,شعر ,نوازش ,یخ ,آن گل ,نوازش کرد ,خورشید را ,سید سهیل ,شعر آن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدرسه دلپذیر- شاد